زبانحال پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با امیر المؤمنین
اسلام، تا پیـمبـر اعـظـم رسیـدن است بعد از رسول بار ولایت کشیدن است بعد از نبی، هنوز تنش مانده بر زمین نـوبت به آه و نـالۀ زهـرا شنیدن است بِاللَّه قسم که باورمان شد پس از نـبـی لب بستن و نشستن و غربت چشیدن است ایـنـهـا کــلام آخــرِ آقـاسـت بـا عـلــی تنهـا ره امـام به خـلوت خـزیدن است اهـل نـفـاق بر حَـرَمت حـمله میبـرند وز دربِ خانه شعله به هر سو کشیدن است وقتی که دست قدرتِ تو بسته میشود تکـلیـف فـاطمه پـیِ مولا دویدن است آری سـکـوتِ تو ... وَ فـریـاد فـاطمه تـنهـا رهِ بـه دادِ ولایت رسـیـدن است سیلی اگر زدند به زهرا، صبور باش روی کـبـودِ او سنـدِ ظلـم، دیـدن است مـردم دوبـاره جـاهـلـیت را رقـم زنند یعنی مسیرشان ز علی دل بریدن است حقِّ ترا سقـیفه گَران، غصب میکـنند باطل هماره در پی مَسنَد گزیدن است شورائیان به محضِ رسیدن به قصدِ خود انکار میکنند، که این حق ندیدن است اول فـدایـیِ رهـتـان محـسـنِ شـماست رسمِ ستم، ز شاخۀ گُل، غنچه چیدن است خانه نشینیِ تو، به محرابِ خون کِشد سهمِ حسن ز زهرِ جفا، سر کشیدن است بعد از حسن،که پاره جگر، کشته میشود سهمِ حسینِ من بخدا، سر بریدن است جـز راه قـتـلـگاه دگر راه چاره نیست یعنی نصیب زینب من قد خمیدن است |